گل بازی

به نام خدا امروز دیدم سر شده یادتون نمیاد فکر کردم دارید با تبلت تون بازی می کنید که اینقدر آرومی ولی وقتی سرمو از پنجره بردم بیرون دیدم با ارشیا و ارغوان و پریسا و مبینا دایی بازی میکنید خیلی بهتون خوش گذشته بود گفتم حالا که خرابکاری کرده و میتونم قشنگ دستاشون رو بشورم و همه چیز ختم به خیر کند ولی وقتی رسیدم پایین دیدم دست و پاتون گلیه نمی دونستم چه جوری میتونم تمیز کنم حسابی زبان شدم بردمت اون بالا هم دوباره پیداتون نیست دوباره که سرم از پنجره بردم بیرون دیدم هنوز تو خاک و گلید دیدم تمام زحماتی که بردمشون حموم به باد رفته دیدم بی فایده است بردنشون حمام منم رفتم پایین تا شروع کنم به گل بازی انگار کودک درون گل کرده بود وقتی رسیدم پایین دیدم خیلی خیلی خیلی گلی تر از قبل شده بودید و گفتم نه اینا حملم برو  و تمیزبشو  نیستند گل بازی که کردیم فهمیدم این گل هایی که دارید باهاشون بازی می کنید شاید کثیف باشند پس رفتم سر خیابون و چند تا بسته گله بازی رو برای بچه‌ها گرفتم و آنها را به بالکن خانه خودمان برای گل بازی دعوت کردند تقریبا همه مادر ها اجازه گل بازی به فرزندانشان داده بودند البته غیر از مبینا که مادرش خیلی روی تمیزی و نظافت  حساس است البته نمی‌دانم او با این حساسی چرا اجازه داد که گل بازی کند خلاصه نمی دانند شاید او هم مثل دختران من چشم مادرش را دور دیده و به گل بازی پرداخته خلاصه با هر زور و بدبختی که شد مادر مبینا را هم راضی کردیم که به جمع ما بیاید به شرط اینکه او را تمیز تمیز بشوییم و پاکیزه به خانه بیاوریم ما هم قبول کردیم این همه شرط و شروط و قول و قرار بالاخره با بچه‌ها به بالکن خانه مان رفتیم و در آنجا به گل بازی پرداختیم شما با گل رز چیزهای بسیار زیاد و بسیار قشنگی ساختید از جمله هواپیما که علی ساخت اتوبوس کار زیبای اشیا بود عروسک کیتی که اثر هنری مبینا و ارغوان  بسیار تشویقتان کردیم و شما هم بسیار چیز های قشنگ از جمله خانه کشتی گل و ووووووو ساختیدبعد از آن به حیاط رفتید و به توپ بازی پرداختی البته قولم با مادر مبینا سر جایش است و حسابی او را تعیین و پاکیزه کردیم می‌گفتم که در حیاط چه کارهایی می کردیم در حیاط توپ بازی کردید قایم باشک کردید خاله بازی ماشین بازی ماشین بازی را به افتخار پسرها و مامان بازی را به افتخار دخترها انجام دادیم خلاصه روز بسیار پر هیجان زیبا و تماشایی بود